سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بارالها ! اگر مرا به زنجیر کشی و عطای خود را در میان شاهدان از من بازداری، ... امیدم را ازتو نخواهم بُرید و چهره امیدوار به گذشتت را از تو نخواهم گرداند و محبّتت از قلبم بیرون نخواهد رفت . [امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]
 
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11

همچنانکه گفتیم مامون براى بهره برداریهاى سیاسى و راضى ساختن علویان که هماره در میانشان مردانى دلیر و دانشمند و پارسا بسیار بود،و جامعه و بویژه ایرانیان دل بسوى آنان داشتند،تصمیم گرفت امام رضا علیه السلام را به مرو بیاورد،و چنان وانمود کند که دوستدار علویان و امام علیه السلام است،مامون در تظاهر خود چنان ماهرانه عمل مى کرد که گاهى برخى از شیعیان پاک نهاد نیز فریب مى خوردند بهمین جهت امام رضا علیه السلام به برخى از یاران خود که ممکن بود تحت تاثیر تظاهر و ریا کارى مامون واقع شوند فرمود:«به گفتار او مغرور نشوید و فریب نخورید،سوگند به خدا کسى جز مامون قاتل من نخواهد بود،اما من ناگزیرم شکیبائى ورزم تا وقت در رسد» (28) .

بارى،مامون در رابطه با ولیعهد ساختن امام در سال 200 هجرى دستور داد امام رضا علیه السلام را از مدینه به مرو بیاورند (29) ،«رجاء بن ابى الضحاک »فرستاده ى مخصوص مامون مى گوید:

مامون مرا مامور کرد به مدینه بروم و على بن موسى الرضا (ع) را حرکت دهم و دستور داد روز و شب مراقب او باشم و محافظت او را به دیگرى وا نگذارم. من بر حسب فرمان مامون از مدینه تا مرو یکسره همراه آن حضرت بودم،سوگند به خداى هیچکس را از آن حضرت در پیشگاه خدا پرهیزگارتر و بیمناکتر،و بیش از او در یاد خدا ندیده ام... (30)

و نیز مى گوید:از مدینه تا مرو به هیچ شهرى در نیامدیم جز آنکه مردم آن شهر به خدمتش شتافتند،و از مسائل دینى استفتا و پرسش مى کردند،و آن حضرت پاسخ کافى مى داد،و براى آنان به استناد از پدران گرامیش تا پیامبر،بسیار حدیث مى فرمود... (31)

«ابو هاشم جعفرى »مى گوید:«رجاء بن ابى الضحاک »امام علیه السلام را از طریق اهواز مى برد.. .چون خبر تشریف فرمائى امام به من رسید به اهواز آمدم و خدمت امام شرفیاب شدم و خود را معرفى کردم،و این اولین بار بود که آن گرامى را مى دیدم.این زمان اوج گرماى تابستان بود و امام علیه السلام نیز بیمار بودند،به من فرمودند:طبیبى براى ما بیاور.

طبیبى به خدمتش آوردم،امام گیاهى را براى طبیب توصیف کرد،طبیب عرض کرد: هیچکس را جز شما سراغ ندارم که این گیاه را بشناسد،چگونه بر این گیاه اطلاع پیدا کرده اید؟این گیاه در این زمان و در این سرزمین موجود نیست.امام فرمود:پس نیشکر تهیه کن.

عرض کرد:یافتن نیشکر از آنچه نخست نام بردید دشوارتر است،چرا که این وقت سال وقت نیشکر نیست و یافت نمى شود.

فرمود:این هر دو در سرزمین شما و در همین زمان موجود است،با این همراه شو-اشاره به ابو هاشم-و به سوى سد آب بروید و از آن بگذرید،خرمنى انباشته مى یابید،بسوى آن بروید، مردى سیاه را خواهید دید...از او محل روییدن نیشکر و آن گیاه را بپرسید.

ابو هاشم مى گوید:بهمان نشانى که امام فرموده بود رفتیم،و نیشکر تهیه کردیم و به خدمت امام آوردیم و آن حضرت خداى را سپاس گفت.

طبیب از من پرسید:این مرد کیست؟

گفتم:فرزند سرور پیامبران (ص) است.

گفت:از علوم و اسرار پیامبران چیزى نزد اوست.

گفتم:آرى.از اینگونه امور از او دیده ام اما پیامبر نیست.

گفت:وصى پیامبر است؟

گفتم:آرى از اوصیاء پیامبر است.

خبر این واقعه به «رجاء بن ابى الضحاک »رسید و به یاران خود گفت اگر امام در این جا بماند مردم به او روى مى آورند،بهمین جهت آن حضرت را از اهواز حرکت داد و کوچ کرد. (32)


28- بحار ج 49 ص 189

29- کافى ج 1 ص 498- منتهى الامال

30- بحار ج 49 ص 91- عیون اخبار الرضا ج 2 ص 178


 نوشته شده توسط محمد گودرزی در دوشنبه 86/8/7 و ساعت 12:45 عصر | نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم

خورشید هشتم
محمد گودرزی
بنده در سال 1360 در خانواده ای مذهبی در تهران به دنیا آمدم. تحصیلات خود را تا مقطع پیش دانشگاهی در همانجا گذراندم و سپس برای ادامه تحصیل در حوزه علمیه وارد مشهد شدم.در مشهد مدت 6 سال در مدرسه علوم دینیه امام محمد باقر علیه السلام تحصیل کردم و از خرمن اساتید گرانبهایی چون آیت الله رضازاده، آیت الله سیدان ، حجت الاسلام و المسلمین دهشت و جناب حجت الاسلام والمسلمین دیانی ، خوشه هایی گرانبها چیدم. و هم اکنون در رشته علوم حدیث در دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشغول به تحصیل می باشم.

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 32
مجموع بازدیدها: 234323
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه