سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
خدایا! آموزگاران را ببخشای ـ سه بار فرمود ـ و عمرشان را طولانی کن وکسب و کارشان را رونق بخش . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11

بانوئى که امام علیه السلام در نیشابور به خانه ى پدر بزرگش وارد شده بود مى گوید:امام رضا علیه السلام به نیشابور آمد و در محله ى غربى در ناحیه یى که به «لاشاباد»معروف است در منزل پدر بزرگم «پسنده »وارد شد،و پدر بزرگ من بدان جهت «پسنده »نامیده شد که امام علیه السلام او را پسندید و به خانه ى او آمد.

امام در گوشه یى از خانه ى ما بدست مبارک خود بادامى کاشت،و از برکت امام در ظرف یکسال درختى شد و بار آورد،مردم به بادام این درخت شفا مى جستند و هر بیمارى از بادام این درخت به قصد شفاء مى خورد بهبود مى یافت... (33)

«ابا صلت هروى »از یاران نزدیک امام مى گوید:من همراه امام على بن موسى الرضا (ع) بودم، هنگامیکه مى خواست از نیشابور برود بر استرى خاکسترى رنگ سوار بود و«محمد بن رافع »و«احمد بن الحرث »و«یحیى بن یحیى »و«اسحق بن راهویه »و گروهى از علماء گرد امام اجتماع کرده بودند،آنان عنان استر امام را گرفتند و گفتند:تو را به حرمت پدران اکت سوگند مى دهیم که براى ما حدیثى که خود از پدرت شنیده باشى بگو.

امام سر از محمل بیرون آورد و فرمود:

«حدثنا ابى،العبد الصالح موسى بن جعفر قال حدثنى ابى الصادق جعفر بن محمد،قال حدثنى ابى ابو جعفر بن على باقر علوم الانبیاء،قال حدثنى ابى على بن الحسین سید العابدین،قال حدثنى ابى سید شباب اهل الجنة الحسین،قال حدثنى ابى على بن ابى طالب علیهم السلام،قال سمعت النبى (ص) یقول سمعت جبرئیل یقول قال الله جل جلاله:انى انا الله لا اله الا انا فاعبدونى،من جاء منکم بشهادة ان لا اله الا الله بالاخلاص دخل فى حصنى و من دخل فى حصنى امن من عذابى »

(پدرم،بنده ى شایسته ى خدا موسى بن جعفر برایم گفت که پدرش جعفر بن محمد صادق از پدرش محمد بن على باقر از پدرش على بن الحسین سید العابدین از پدرش سرور جوانان بهشت حسین،از پدرش على بن ابیطالب علیه السلام نقل کرد که فرمود از پیامبر (ص) شنیدم که مى فرمود فرشته ى خدا جبرئیل گفت خداى متعال فرموده است:منم خداى یکتا که خدایى جز من نیست،مرا بپرستید،کسى که با اخلاص گواهى دهد که خدایى جز«الله »نیست در قلعه ى من در آمده و کسى که به قلعه ى من در آید از عذاب من ایمن خواهد بود.) (34)

در روایتى دیگر«اسحق بن راهویه »که خود در این جمع بوده است مى گوید:امام پس از آنکه فرمود خدا فرموده است:

«لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى »اندکى بر مرکب خود راه پیمود و آنگاه به ما فرمود:«بشروطها و انا من شروطها» (35) یعنى ایمان به یگانگى خدا که موجب ایمنى از عذاب الهى مى شود شرایطى دارد و پذیرش ولایت و امامت ائمه علیهم السلام از جمله ى شرایط آنست.

در تواریخ دیگرى نقل شده،هنگامى که امام این حدیث را مى فرمود،مردمان نیشابور-که در آن هنگام از شهرهاى بزرگ خراسان و بسیار پر جمعیت و آباد بود و بعدها در حمله ى مغول ویران شد-چنان انبوه شده بودند که مدتى طولانى از صداى فریاد و گریه ى مردم از شوق دیدار امام،گفتن حدیث ممکن نمى شد تا روز به نیمه رسید،و پیشوایان و قضات فریاد مى زدند:اى مردم گوش کنید و پیامبر را در مورد عترتش میازارید،و خاموش باشید...

سر انجام امام در میان شور و شوق مردم حدیث را فرمود و بیست و چهار هزار قلمدان آماده نوشتن کلمات امام شد. (36)

«هروى »مى گوید:امام از نیشابور بیرون آمد و در ده سرخ (37) به امام عرض کردند ظهر شده است آیا نماز نمى گذارید؟

امام پیاده شد و آب خواست،و ما آب نداشتیم،امام بدست مبارک خویش خاک را کاوید و چشمه یى جارى شد چنانکه آن گرامى و همه ى همراهان وضو ساختند،و اثر این آب تا کنون باقى است. (38)

و چون به «سناباد»رسید به کوهى که از سنگ آن ظروفى مى ساختند تکیه کرد و فرمود:

«خداوندا مردم را از این کوه سودمند فرما و در آنچه در ظروفى که از این کوه مى تراشند قرار گیرد برکت ده »و آنگاه فرمان داد دیکهایى براى او از سنگ آن کوه تهیه کنند و فرمود:طعام او را جز در این دیکها نپزند (39) ،و آن گرامى در غذا بى تکلف و کم خوراک بود. (40)

آنگاه در طوس به خانه ى «حمید بن قحطبه طائى »وارد شد،و به بقعه یى که «هارون الرشید»در آن مدفون بود (41) در آمد،و در یکسوى گور هارون با دست خطى کشید و فرمود:

«هذه تربتى،و فیها ادفن و سیجعل الله هذا المکان مختلف شیعتى و اهل محبتى...» (42)

(این خاک من است و در آن مدفون خواهم شد،و به زودى خداى متعال این مکان را زیارتگاه و محل رفت و آمد شیعیان و دوستدارانم قرار خواهد داد...)سر انجام امام علیه السلام به مرو رسید،و مامون او را درخانه یى مخصوص و جدا از دیگران فرود آورد و بسیار احترام کرد... (43)



33- عیون اخبار الرضا ج 2 ص 131

34- عیون اخبار الرضا ج 2 ص 132- 133

35- عیون اخبار الرضا ج 2 ص 134

36- بحار ج 49 ص 127

37- ده سرخ در نیم فرسخى شریف آباد و شش فرسخى مشهد مقدس واقع شده است (منتخب التواریخ ص 544)

38- بحار ج 49 ص 125- عیون اخبار ج 2 ص 135

39- ظروفى که از سنگ این کوه مى تراشند هم اکنون نیز بسیار مورد توجه است و از همین سنگ انواع وسائل دیگر نیز ساخته مى شود و از کالاها و سوقاتهاى معروف شهرستان مشهد است،و عموم اهالى مشهد از داستان دعاى حضرت در مورد این کوه و برکت آن آگاهى دارند.

40- بحار ج 49 ص 125- عیون اخبار ج 2 ص 135

41- همین مکانى که اکنون مرقد مطهر امام رضا علیه السلام است.

42- بحار ج 49 ص 125- عیون اخبار ج 2 ص 135- 136

43- ارشاد مفید ص 290


 نوشته شده توسط محمد گودرزی در دوشنبه 86/8/7 و ساعت 12:59 عصر | نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم

خورشید هشتم
محمد گودرزی
بنده در سال 1360 در خانواده ای مذهبی در تهران به دنیا آمدم. تحصیلات خود را تا مقطع پیش دانشگاهی در همانجا گذراندم و سپس برای ادامه تحصیل در حوزه علمیه وارد مشهد شدم.در مشهد مدت 6 سال در مدرسه علوم دینیه امام محمد باقر علیه السلام تحصیل کردم و از خرمن اساتید گرانبهایی چون آیت الله رضازاده، آیت الله سیدان ، حجت الاسلام و المسلمین دهشت و جناب حجت الاسلام والمسلمین دیانی ، خوشه هایی گرانبها چیدم. و هم اکنون در رشته علوم حدیث در دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشغول به تحصیل می باشم.

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 32
مجموع بازدیدها: 234327
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه