سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
کسی که مردم را دست می اندازد، نباید [امام صادق علیه السلام]
 
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11

پس از آنکه امام علیه السلام مقام ولیعهدى را بگونه یى که ذکر شد پذیرفت،مامون براى اعلام به مردم و بهره برداریهاى سیاسى و تظاهر به اینکه بسیار خشنود و خوشحال است جشنى بر پا کرد،و روز پنجشنبه براى درباریانش جلوس ترتیب داد و«فضل بن سهل »بیرون رفت و مردم را از نظر مامون در باره ى امام رضا علیه السلام و ولیعهدى او آگاه ساخت،و فرمان مامون را ابلاغ کرد که باید لباس سبز (که لباس مرسوم علویان بود) بپوشند و پنجشنبه ى دیگر براى بیعت با امام حاضر شوند...

در روز تعیین شده همه ى طبقات اعم از درباریان و فرماندهان سپاه و قاضیان و دیگران در لباس سبز حاضر شدند،مامون نشست و براى امام علیه السلام نیز جایگاه ویژه یى ترتیب داده بودند و امام نیز با لباس سبز در حالیکه عمامه بر سر و شمشیرى بهمراه داشت نشست، مامون دستور داد فرزندش «عباس بن مامون »اولین نفر باشد که با امام بیعت مى کند،امام دست خود را بلند کرد چنانکه پشت دست بطرف چهره یى خودش و کف دست بسوى بیعت کننده بود.

مامون گفت:دستت را براى بیعت بگشا.

امام فرمود:رسول خدا (ص) این چنین بیعت مى شد.

آنگاه مردم با امام بیعت کردند و دست او همچنان بالاى دستها بود،در این مجلس کیسه هاى پول تقسیم شد،وسخنرانان و شاعران در باره ى فضائل امام و در مورد کارى که مامون انجام داده بود داد سخن دادند...

سپس مامون به امام گفت:شما نیز خطبه بخوانید و سخن بگویید.

امام پس از حمد و ثناى الهى خطاب به حاضران فرمود:

«ما بر شما حقى از ناحیه ى پیامبر (ص) داریم و شما نیز بر ما حقى بخاطر پیامبر (ص) دارید،پس هنگامیکه شما حق ما را ادا کردید بر ما نیز لازم است حقتان را محترم بشماریم »و دیگر در آن مجلس چیزى نفرمود.

مامون دستور داد درهمها را بنام «رضا»سکه زدند. (50)



49- عیون اخبار الرضا ج 2 ص 164

50- ارشاد مفید ص 292- 2

اقامه نماز عید

اقامه نماز عید
در یکى از اعیاد اسلامى مانند عید فطر یا عید قربان،مامون براى امام پیام فرستاد که امامت نماز عید را بپذیرد و نماز را برگزار فرماید.امام پاسخ داد:تو شرایطى که میان من و توست مى دانى،مرا از اقامه ى نماز معذور دار.

مامون گفت:منظورم از این کار آنست که مردم مطمئن شوند و نیز فضیلت تو را بشناسند!

فرستاده چند بار میان مامون و امام رفت و آمد کرد،و چون مامون بسیار اصرار ورزید امام پاسخ داد:بیشتر دوست دارم مرا از این کار معاف دارى،ولى اگر نمى پذیرى و ناچار باید این کار را انجام دهم،من براى اقامه ى نماز عید مانند رسول خدا صلى الله علیه و آله و امیر مؤمنان على علیه السلام بیرون خواهم آمد.

مامون پذیرفت و گفت:هر طور مایل هستید بیرون بیایید،و دستور داد فرماندهان و درباریان و عموم مردم بامداد عید جلوى خانه ى امام حاضر شوند.

بامداد عید پیش از طلوع آفتاب کوچه ها و راهها از مردم مشتاق پر شد و حتى زنان و کودکان هم آمده بودند و بیرون آمدن امام را انتظار مى بردند.فرماندهان بهمراه سپاهیان،سوار بر مرکبهاى خود جلوى منزل امام ایستاده بودند،آفتاب سر زد،امام غسل کرد و لباس پوشید و عمامه یى سپید که از پنبه بافته شده بود بر سر نهاد،و یک سر عمامه را بر سینه و سر دیگر را از پس پشت بر کتف افکند،خود را معطر ساخت و عصا در دست گرفت،و به همراهان خویش فرمود:آنچه انجام مى دهم انجام دهید.

آنگاه پاى برهنه در حالیکه شلوار و نیز دامن لباس را تا نیمه ساق پا بالا آورده بود.براه افتاد، پس از چند گام سر به سوى آسمان بلند کرد و تکبیر گفت،همراهانش به تکبیر او تکبیر گفتند...امام به در سراى رسید و ایستاد.

فرماندهان و سپاهیان چون امام را چنان دیدند از مرکبها بر زمین جستند و پاپوشها از پاى در آوردند و پا برهنه بر خاک ایستادند.

امام بر در سراى تکبیر گفت و انبوه مردم با او تکبیر گفتند،صحنه چنان شور و عظمتى داشت که گویى آسمان و زمین با او تکبیر مى گویند،شهر مرو را سراسر گریه و فریاد فرا گرفت. «فضل بن سهل »چون اوضاع را چنین دید به مامون خبر برد و گفت:اى امیر! اگر«رضا»بدینگونه به مصلاى نماز برسد فتنه و آشوب مى شود و ما همه بر جان خویش بیمناکیم،به او پیام بفرست که باز گردد.

مامون به امام پیام داد:ما شما را به زحمت انداختیم و دوست نداریم به شما زحمت و رنجى برسد،شما باز گردید و با مردم همان کسى که قبلا نماز مى خواند نماز را برگزار نماید.

امام دستور داد کفش او را بیاورند،و پوشید و سوار شد و به خانه بازگشت. (51) و مردم بر نفاق و عوامفریبى مامون پى بردند و دریافتند آنچه در مورد امام ابراز مى دارد تظاهر است،و هدفى جز رسیدن به اغراض سیاسى خود ندارد...

51- ارشاد مفید ص 214- 213- عیون اخبار ج 2 ص 149- 148

 


 نوشته شده توسط محمد گودرزی در دوشنبه 86/8/7 و ساعت 1:1 عصر | نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم

خورشید هشتم
محمد گودرزی
بنده در سال 1360 در خانواده ای مذهبی در تهران به دنیا آمدم. تحصیلات خود را تا مقطع پیش دانشگاهی در همانجا گذراندم و سپس برای ادامه تحصیل در حوزه علمیه وارد مشهد شدم.در مشهد مدت 6 سال در مدرسه علوم دینیه امام محمد باقر علیه السلام تحصیل کردم و از خرمن اساتید گرانبهایی چون آیت الله رضازاده، آیت الله سیدان ، حجت الاسلام و المسلمین دهشت و جناب حجت الاسلام والمسلمین دیانی ، خوشه هایی گرانبها چیدم. و هم اکنون در رشته علوم حدیث در دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشغول به تحصیل می باشم.

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 32
مجموع بازدیدها: 234322
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه