خورشید هشتم
دوران حیات و امامت امام هشتم اوج گیرى گرایش مردم به اهل بیت و دوران گسترش پایگاههاى مردمى این خاندان است.
چنان که مى دانیم امام از پایگاه مردمى شایسته اى برخوردار بود و «در همان شهر که مأمون با زور حکومت مى کرد او مورد قبول و مراد همه مردم بود و بر دلها حکم مى راند... نشانه ها و شواهد تاریخى ثابت مى کند که (در این دوران) پایگاه مردمى مکتب على علیه السّلام از جهت علمى و اجتماعى تا حدّى بسیار رشد کرده و گسترش یافته بود. در آن مرحله بود که امام علیه السّلام مسئولیت رهبرى را به عهده گرفت.»
بى گمان دیده گشودن بر آفتاب کارى ناشدنى است، چونان که پریدن در آسمان بلند
شناخت خدایى مردان برخاسته از بوستان عترت، نه براى هر بال بشکسته اى شدنى ؛ چه آنان که بر آفتاب دیده گشوده اند جز سایه مژگان خویش ندیده و آنها که در آن آسمان پریده اند جز شکسته بالى خویش را نیافته اند.
با این همه شاید بتوان دیده بر پرتویى از آفتاب که بر زاویه اى تابیده است دوخت و در آن نشانها از حقیقت نور یافت که نور، همه یک گوهر است.
با چنین اعترافى به یکى از جنبه هاى پند آکنده حیات امام روى مى کنیم و دست کوتاه خویش را به دریاى ناشناخته کرانه «خوى ستوده امام» فرو مى بریم تا مرواریدى چند برگیریم و فراروى گذاریم:
ادامه مطلب...
زادگاه
هشتمین پیشواى شیعیان امام على بن موسى الرضا علیه السلام در مدینه دیده به جهان گشود.
لقبها
رضا، صابر، زکى ، ولى ، فاضل، وفى ، صدیق، رضى ، سراج الله، نورالهدى ، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفو الملک، کافى الخلق، رب السریر و رئاب التدبیر
مشهورترین لقب
مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب اختصاص این لقب گفته اند: «او از آن روى رضا خوانده شد که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودى پیامبر خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده: از آن روى که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سرانجام، گفته شده است: از آن روى او را رضا خوانده اند که مأمون به او خشنود شد.»
مادر امام
در روایتهاى مختلفى که به ما رسیده است نامها و کنیه ها و لقبهاى ام البنین، نجمه، سکن، تکتم، خیزران، طاهره و شقرا
زادروز
درباره روز، ماه و سال ولادت و همچنین وفات آن حضرت اختلاف است.
ولادت آن حضرت را به سالهاى (148، 151 و 153 ق)
و در روزهاى جمعه نوزدهم رمضان، نیمه همین ماه، جمعه دهم رجب
روز شهادت
وفات آن حضرت را نیز به سالهاى (202، 203 و 206 ق) دانسته اند.
اما بیشتر بر آنند که ولادت آن حضرت در سال (148 ق) یعنى همان سال وفات امام صادق علیه السّلام بوده است؛ چنان که مفید، کلینى ، کفعمى ، شهید، طبرسى ، صدوق، ابن زهره، مسعودى ، ابوالفداء، ابن اثیر، ابن حجر، ابن جوزى و کسانى دیگر این نظر را برگزیده اند.
درباره تاریخ وفات آن حضرت نیز عقیده اکثر عالمان همان سال (203 ق)
بنابراین روایت، عمر آن حضرت پنجاه و پنج سال
این بیست سال مصادف است با دوره پایانى خلافت هارون عباسى ، پس از آن سه سال دوران خلافت امین، و سپس ادامه جنگ و جدایى میان خراسان و بغداد به مدت حدود دو سال، و سرانجام دوره اى از خلافت مأمون.
فرزندان
گرچه که نام پنج پسر و یک دختر براى او ذکر کرده اند، امّا چنان که علاّمه مجلسى مى گوید: «اکثر، تنها از جواد به عنوان فرزند او نام برده اند.»
به دسیسه مأمون و با سمّ او به شهادت رسید و پیکر مطهر او را در طوس در سمت قبله قبه هارونى سراى حمید بن قحطبه طایى به خاک سپردند
شیخ صدوق از قول ابراهیم بن العباس گفته است |
هرگز ندیدم که حضرت ابوالحسن الرضا کسی را با سخنان خویش آزار دهد و ندیدم که هرگز سخن کسی را قطع کند یعنی در میان سخن او سخنی بگوید تا سخن گوینده تمام شود و حاجت مردم را تا جایی که در توانش بود، برآورده می کرد و در مجلس مقابل همنشین خود،تکیه نفرمود و پایش را دراز نکرد.هیچ وقت ندیدم او را که به یکی ازغلامان خود فحش دهد و هرگز ندیدم که آب دهان خود را دور افکند و هیچ گاه ندیدم که قهقهه کند بلکه خنده او تبسم بود و چون خلوت میفرمود و سفره غذا مقابل ایشان پهن می نمودند، همه اهالی خانه را سر سفره مینشاند، حتی دربان و میرآخور نیز با ایشان طعام میل میفرموند و عادت وی این بود که شبها کم میخوابید و بیشتر شبها از اول شب تا صبح بیدار بود و روزه بسیار میگرفت، آن حضرت پنهانی بسیار احسان میکرد و صدقه میداد. بیشتر صدقات او در شبهای تار بود. (منتهی الآمال – جلد 2 – حاج شیخ عباس قمی ص 340- 341). |
چهل کنیه و لقب برای امام رضا(ع) |
- علی |
مأمون که در زمان پدرش از طرف وى والى خراسان بود، بعد از درافتادن با برادرش امین و کشتن او، مرکز خلافت را از بغداد به مرو منتقل کرد. وی براى آنکه بتواند شورش هاى علویان و سادات را فرونشاند و در میان جمعیت فراوان شیعه جایگاهى پیدا کند، تصمیم گرفت که مهتر آنان حضرت على بن موسى الرضا (ع) را به خراسان دعوت و با استقرار آن حضرت در دربار خود، چنین وانمود کند که حکومت او مورد تأیید ایشان است، از این رو، دعوت نامه هاى متعددى به آن حضرت فرستاد، ولى هربار با پاسخ منفى مواجه مى شد، تا اینکه دعوت ها جاى خود را به تهدید داد و امام رضا (ع) دانست که مأمون دست از این کار بر نخواهد داشت، لذا براى جلوگیرى از خون ریزى و پایمال شدن خون شیعیانش، به سال 200 هجرى راه خراسان را در پیش گرفت.